رهبری و مدیریت موفق
۵ تا از مهم ترین نکاتی که باید مدیران گوگل آن را رعایت کنند
- لازم نیست شما همه چیز را بدانید
معمولا همه ما فکر می کنیم که برای اینکه مدیر موفقی باشیم باید از همه چیز سر در بیاوریم و در مورد آنها بدانیم. اما در گوگل هنوز قوانین استارتاپی حکمفرماست. زمانی که من مدیر شدم نگران بودم که چه طور می خواهم این همه دانش را یاد بگیرم و بیشتر نگران بودم که نکند اعضای تیم، از من سوالی بپرسند که پاسخ آن را ندانم. اما خوشبختانه مدیریت در گوگل به من یاد داد که دقیقا برعکس است، من به جای اینکه همه چیز را خودم یاد بگیرم، نگاه جامع تر داشتن را یاد گرفتم، کافی بود تا من روی دانش خودم تمرکز و بر دانش گروهم تکیه کنم. تیمم می دانند می توانند سوال هایشان را از من بپرسند و اگر من پاسخ آنها را ندانم، آنها را به کسانی که می توانند کمکشان کند وصل خواهم کرد.
- روی اعضای تیم حساب کنید
اگر بخواهید کاری را به تنهایی پیش ببرید، به تدریج دچار روزمرگی و انجام کارهای تکراری خواهید شد و هر روز میزان بیهودگی آن را بیشترحس خواهید کرد. اما مدیریت شبیه به این نیست. در مدیریت ناگهان با کارهایی رو به رو می شوی که تا قبل از آن شاید هرگز انجام نداده باشید، مدیریت در گوگل به من آموخت که دوستان مدیرم منابع بسیار با ارزشی هستند که می توانند من را در انجام کارهای زمانبر کمک کنند و من را سریعتر پیش ببرند. مثلا مدیر تیم بازاریابی می تواند گزارش هایی را یک هفتهای تهیه کند که شاید برای من ماه ها زمان ببرد.
- کمتر حرف بزنید، بیشتر گوش دهید
بعد از اینکه به سمت مدیریت می رسید، ابتدا انتظار دارید که دیگران وقت بیشتری برای گوش کردن به حرف هایتان بگذارند. اما تجربیات من نشان می دهد که بهترین نتایج زمانی به دست می آیند که دقیقا برعکس این موضوع رفتار کنید. من خودم یاد گرفتم که تا جای ممکن زمان بیشتری را برای شنیدن حرف های اعضای تیمم صرف کنم و تا جایی که می توانم به آنها مشاوره دهم.
لازم نیست شما همه چیز را بدانید
معمولا همه ما فکر می کنیم که برای اینکه مدیر موفقی باشیم باید از همه چیز سر در بیاوریم و در مورد آنها بدانیم. اما در گوگل هنوز قوانین استارتاپی حکمفرماست. زمانی که من مدیر شدم نگران بودم که چه طور می خواهم این همه دانش را یاد بگیرم و بیشتر نگران بودم که نکند اعضای تیم، از من سوالی بپرسند که پاسخ آن را ندانم. اما خوشبختانه مدیریت در گوگل به من یاد داد که دقیقا برعکس است، من به جای اینکه همه چیز را خودم یاد بگیرم، نگاه جامع تر داشتن را یاد گرفتم، کافی بود تا من روی دانش خودم تمرکز و بر دانش گروهم تکیه کنم. تیمم می دانند می توانند سوال هایشان را از من بپرسند و اگر من پاسخ آنها را ندانم، آنها را به کسانی که می توانند کمکشان کند وصل خواهم کرد.
- روی اعضای تیم حساب کنید
اگر بخواهید کاری را به تنهایی پیش ببرید، به تدریج دچار روزمرگی و انجام کارهای تکراری خواهید شد و هر روز میزان بیهودگی آن را بیشترحس خواهید کرد. اما مدیریت شبیه به این نیست. در مدیریت ناگهان با کارهایی رو به رو می شوی که تا قبل از آن شاید هرگز انجام نداده باشید، مدیریت در گوگل به من آموخت که دوستان مدیرم منابع بسیار با ارزشی هستند که می توانند من را در انجام کارهای زمانبر کمک کنند و من را سریعتر پیش ببرند. مثلا مدیر تیم بازاریابی می تواند گزارش هایی را یک هفتهای تهیه کند که شاید برای من ماه ها زمان ببرد.
- کمتر حرف بزنید، بیشتر گوش دهید
بعد از اینکه به سمت مدیریت می رسید، ابتدا انتظار دارید که دیگران وقت بیشتری برای گوش کردن به حرف هایتان بگذارند. اما تجربیات من نشان می دهد که بهترین نتایج زمانی به دست می آیند که دقیقا برعکس این موضوع رفتار کنید. من خودم یاد گرفتم که تا جای ممکن زمان بیشتری را برای شنیدن حرف های اعضای تیمم صرف کنم و تا جایی که می توانم به آنها مشاوره دهم.
نظرات ارزشمند شما